mahsa k ارسال شده در دی 3، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در دی 3، 2013 عشق يعني اينکه تو باور کني مي تواني يک نفر را خر کني کذب را هنگام فعل مخ زني آنچنان گويي که خود باور کني با دروغي جور شد گر امر خير راست را هرگز مبادا شرکني عشق همچون طايري توخالي است راست گر در آن رود پنچر کني مي شود چون موم در دستت اگر از خودت حرف قلمبه در کني مي تواني گر چه هستي بي سواد شعرهاي خوشگلي از برکني: "تن مپوشانيد از باد بهار” نقل قول از شخص پيغمبر کني "بر سر عشاق گو طوفان ببار” چتري از اغراق را بر سر کني "خيز و جهدي کن چو حافظ تا مگر” وصف جام و باده و ساغر کني بعد يک مقدار تمرين، کذب محض مي شود جاري چو لب را تر کني مي شود او عا شق تعريف هات اندکي لب را اگر ترتر کني! نزد اختر چون که بنشيني مباد وصف چشم و ابرو ي زيور کني پيش زيور نيز چون هستي مباد نقل رنگ گيسوي آذر کني روي هم رفته نبايد پيش زن صحبت از معشوقه اي ديگر کني از دروغت خار گل ميگردد و مي شود تقديم يک جيگر! کني گر پسر هستي بيابي دختري يا اگر هم دختري، شوهر کني - – - اينچنين عشقي است عشق پرفروغ زندگي روي ستونها ي دروغ… لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.