Mohammad Hossein ارسال شده در فروردین 22، 2015 اشتراک گذاری ارسال شده در فروردین 22، 2015 http://www.varzesh11.com/images/article/morteza-pouraliganji-3139.jpg «سالواتوره اسکیلاچی»! این اسم را باید با صدای صالحنیایی که جام جهانی 1990 را گزارش میکرد میشنیدید. وقتی سالواتوره را غلیظ ادا میکرد و بعد اسکیلاچی را میکشید. وقتی به تیم ملی ایتالیا دعوت شد، تازه یک سال بود که برای یووه بازی میکرد. خودش هم برای خودش شانسی برای بازی در ترکیب میزبان 1990 قایل نبود اما وقتی ویالی در همان بازی اول مصدوم شد و جام را از دست داد، اسکیلاچی تا آخرین روز بازیها در ترکیب اصلی جا گرفت و بعد هم هرگز بیرون نرفت. او ناگهان قهرمان ایتالیاییهایی شد که با گلزنیهای او تا سکوی سومی رسیده بودند. اسکیلاچی از همان سالها، معنی پدیده را در فوتبال اروپا تغییر داد. یک ناامید که تمام امید ایتالیاییها بود. الان که به سال 1990 میلادی و آن جام جهانی و موسیقی بینظیری که پاواروتی برایش ساخته بود و تلفظ منحصر به فرد صالح نیا از نام بازیکنان و زلزله رودبار برمیگردیم، باز هم باورمان نمیشود که میان آن همه گلزن و ستاره، نوبت به اسکیلاچی رسیده باشد. گاهی وقتها، پشت درد مصدومیت، رازهایی خوابیده. رازی مثل اسکیلاچی، رازی شبیه به مرتضی پورعلی گنجی! میرویم سر اصل مطلب. میان تمام این مدعیان امروزی نیمکت تیم ملی، کدام یک حاضر بودند نام «مرتضی پورعلی گنجی» را در سیاهه مسافران جام جهانی قرار دهند؟ تمام این مربیان منحصر به فردی که پیشتر انتخابهایشان را میان گزینههای اسم و رسمدار برای تیمهای ملی و باشگاهی دیده بودیم، حتی به مخیلهشان هم نمیرسید که میتوان به جای منتظری مصدوم، از پورعلی گنجی جوان استفاده کرد. چه برسد به اینکه او را در ترکیب اصلی و در حساسترین پست ممکن بگذارند. مرتضی پورعلی گنجی، حیرت نابغهای مانند مجتبی محرمی را با این جمله برمیانگیزد: «این گنجی فوقالعاده است. این پسر تا حالا کجا بود؟» مجتبی دقیقا بهخاطر همین رکگوییهایش دوست داشتنی و قابل احترام میشود. به راحتی میپذیرد که او را ندیده، نامش را هم نشنیده! پورعلی گنجی بیتردید زاده نسل جدید و جوان مربیان ایرانی و البته نگاه کارلوس کروش است. او را فقط امثال منصوریان و گل محمدی میبینند و فقط یکی مثل کروش در تیم ملی به او بازی میدهد. پورعلی گنجی امروز در پایان دور گروهی رقابتها، میان تمام ستارههای جام و لابهلای تک تک مهرههای ایرانی، تنها نماینده ما میشود در تیم منتخب بازیها. این را نه ما، که کارشناسان بازیها براساس دیدههایشان میگویند. یک تازه وارد، بدون اشتباه، جسور و البته پدیده. او عین اسکیلاچی است. شاید یک گزارشگر ایتالیایی میتواند با تلفظی خاص از نام او، مرتضی را در یادها نگه دارد. مرتضی یکی شد مثل رحمان رضایی. به یاد داشته باشیم که رحمان را میروسلاو بلاژویچ از ذوبآهن به تیمش آورد. برای بازی دادن به او، هاشمی نسب و رهبری فرد و پیروانی را پشت خط گذاشت. چه کسی بهجز چیرو، حاضر بود به رحمان رضایی در آن مقطع زمانی و میان تمام اسم و رسمدارهای استقلال و پرسپولیس بازی دهد؟ این دوره چه کسی حاضر میشد قید اسمیها را بزند و مرتضی را در ترکیب اصلیاش بنشاند؟ مرتضی پورعلی گنجی معنی واقعی یک پدیده است. بازیکنی که فقط کروش او را در جام ملتها به حنیف و بنگر برای سفر ترجیح میداد و فقط کروش حاضر میشد صادقی را نیمکت نشین او کند. ما اما برای ندیدن، همیشه دو چشم کاملا بسته داریم. دو چشم کاملا بسته... ورزش11 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.