رفتن به مطلب

تقدیم به مهندسین ساختمان


mahsa k

ارسال های توصیه شده

گفت فولاد بتن را روزی/ که تو این قدر چرا مرموزی؟

 

در کشش مثل لبو می مانی/ در خمش هم که خودت می دانی

 

گفتی از علم تخطی نکنی/ پس چرا کرنش خطی نکنی؟

 

تا مسلح نشوی از فولاد/ تویی و این همه عیب و ایراد

 

غالبا کیفیتت پایین است / اصلا انگار که made in چین است

 

کنترل کرده کسی جان تو را؟ / نسبت آب به سیمان تو را؟

 

آخر این قدر تخلخل از چیست؟ / غالبا ویبره ات کافی نیست

 

چند هفته همه سرگردانند / تا عمل آوری ات گردانند

 

ناظر و کارگر و کارآموز / آب باید بدهندت هر روز

 

حرف من را بشنو باور کن / برو ورزش بکن و لاغر کن

 

شده ابعاد تو بسیار زیاد / مثلا تیرِ نود در هفتاد

 

سازه های بتنی سنگین است / سرعت ساختشان پایین است

 

در جوابش بتن آمد به سخن / گفت آخر تو چه دانی از من؟

 

گرچه از آبم و سیمانم و سنگ / هرگز اما نزنم مثل تو زنگ

 

بیخودی مثل تو کرنش نکنم / زیر هر بار کمانش نکنم

 

نیست فولاد خفن تر از من / من نمی ترسم از آتش اصلا

 

اتصالات درونت ناجور/ هیکلت پر شده از جوش غرور

 

سخنی بین من و بین تو نیست / هر چه باشد پی ات آخر بتنی ست...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

داستان قورباغه ومهندس: روزی یک مهندس در حال عبور از یک جاده بود که یک قورباغه او را صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی، من به پرنسس زیبایی تبدیل خواهم شد!او خم شد، قورباغه را بلند کرد و در جیبش

گذاشت.

قورباغه دوباره صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی و به پرنسس زیبایی تبدیل کنی،با تو ازدواج خواهم کرد مهندس، قورباغه را از جیبش در آورد، لبخندی به او زد و دوباره او را در جیبش گذاشت.سرانجام قورباغه پرسید : موضوع چیست؟ من به تو گفتم من یک پرنسس زیبا هستم، که با تو ازدواج خواهم کرد. چرا مرا نمی بوسی؟ مهندس گفت : نگاه کن! من یک مهندسم! برای من یک دختر زیبا جالب نیست! اما یک قورباغه سخنگو واقعاً برایم*جالبه*

یه هم چین آدمایی ﻫﺴﺘن مهندسا!!!! [خنده 2]

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...