رفتن به مطلب

دل خاکستری


Hojjat

ارسال های توصیه شده

مـــن شهــرزاد قصــه هــاي خـــودم هستـــم

هــزار و يــک شــب اســت هــر چـه مـي بــافـم

همـه بـي درنـگ بـه قـامتـم انــدازه مـي بيننــد

هيـچ کـس امــا نمـي دانــد

راز ايـــن دل چيسـت !

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تـلـخ اســــتـــــــــ !

 

باور ..

 

نبودن آنهــا کـه می توانســتــنــد باشــنـد ...

 

و تـلـخ تـر اســـتــــــــ امروز

 

باور ..

 

آنهــا کـه ادعای ماندن دارنــد ...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

یارا ! به دلم نشانه از توست

وین زمزمه ی شبانه از توست

آوای تو خفته در دل چنگ

شور غزل و ترانه از توست

هر شب منم و ستاره ی اشک

وین گوهر دانه دانه از توست

با آنکه جوانی ام به سر شد

در باغ دلم جوانه از توست

هر گز ز در تو رخ نتابم

سر از من و آستانه از توست

در پای تو جان سپردن از من

در من غم جاودانه از توست

جان را بطلب ، بها نخواهم

گر ناز کنی ، بهانه از توست

خالیست دل ای کبوتر من

پرواز کن آشیانه از توست

بازآ که فرشته زمانی

ای ماه زمین ! زمانه از توست

دور از تو دلم چو شب سیاه است

ای ماه ! بیا که خانه از توست

از عشق تو نغمه خوان شهرم

غمناله ی عاشقانه از توست

شادم که ز بوسه های گرمت

بر روی لبم نشانه از توست

در شعر ، یگانه ی زمانم

وین منزلت یگانه از توست

مهدی سهیلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دل بـی تاب من ، با دیدنــت آرام می گیـــــرد

 

 

اگر دوری ز آغوشـــــم ، نگاهـــم كام می گیـــرد

 

مـرا گر مســت میخواهی ، نگاهت را مگیر از من

 

كه دل از ســـاقی چشـمان مستت جام می گیرد

 

تو نوشین لب میان جمع خاموشی ولی چشمم

 

ز هـــــر مـوج نگاه دلکشـت پیغــام می گیـــرد

 

مهدی سهیلی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

قایقی خواهم ساخت

تا ته وسوسه ها خواهم رفت

دل به دریا خواهم داد

از تماشای افق با نوازشهای نور

سینه پرزطپش های امید خواهم کرد

و صدا خواهم کرد

ماه و دریا را

به تمنای محبت ، به فراموشی اندوه

به همان راه که مرا

به حوالی نگاه عشق خواهد برد ...

شباهنگ (نیلوفر ق ثانی)

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تکه های قلبم را

با تو قسمت میکنم

شاید هیچ اثری بر این سرمای زمستانی

نداشته باشد اما...

برای لحظه ای میتوانی

گرمای عشق واقعی را

در دستانت حس کنی!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تخته سنگي مي بيني از يك كوه خاموش

و با خود مي گويي :

" خلقت شان اين چنين است!"

اما اگر كمي مهر بورزي،

خواهي ديد كه مردها...

آتشفشان ايده هاي عاشقانه اند!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بر قامتم به جز غم چیزی به تن ندارم

فریاد و اعتراضم ترس از رَسَن ندارم

در راه عشق و ایثار این است آرزویم

روزی که چون امامم سر بر بدن ندارم

بر بوریا بپیچید این جسم بی سرم را

من هم فدای عشقم اما کفن ندارم

بغضی به سینه اما راهم به گریه بستند

درخانه ام ولیکن ، گویی وطن ندارم

دیگر هوای شهرم با خون در امتزاج است !!

در دل ولی هوای مشک خُتَن ندارم

ساسان مظهری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دلم تنگ است

دلم می سوزد از باغی که می سوزد

نه دیداری نه بیداری

نه دستی از سر یاری

مرا آشفته می دارد

چنین آشفته بازاری

تمام عمر بستیم و شکستیم

به جز بار پشیمانی نبستیم

جوانی را سفر کردیم تا مرگ

نفهمیدیم به دنبال چه هستیم

عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا

میان آنچه باید باشد و نیست

عجب فرسوده دیواریست دنیا

چه رنجی از محبتها کشیدیم

برهنه پا به تیغستان دویدیم

نگاهی آشنا در این همه چشم

ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم

سبک باران ساحل ها ندیدند

به دوسش خستگان باریست دنیا

مرا درموج حسرت ها رها کرد

عجب یار وفاداریست دنیا

عجب خواب پریشانی ست دنیا

عجب آشفته بازاریست دنیا

عجب بیهوده تکراریست دنیا

میان آنچه باید باشد و نیست

عجب فرسوده دیواریست دنیا

اردلان سرفراز

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حرف تازه ای به خاطرم نمی رسد

 

ورنه با تو حرف می زدم

 

من هنوز زنده ام

 

آفتاب پشت ابر مانده ام

 

من در این سکوت

 

بارها برایتان شعر گفته ام

 

شعر خوانده ام

 

من خیال نیستم

 

هستم و هنوز معتقد به واژه ی زوال نیستم

 

حرف تازه ای به خاطرم نمی رسد

 

ورنه - لال نیستم

 

محمد علی بهمنی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...