رفتن به مطلب

شب سکوت


Hojjat

ارسال های توصیه شده

امشب باز شب توست

امشب باز شب از تو گفتن است

و شبی است غرق سکوت

و من در این سکوت

تو را می بینم

تو را می شنوم

و تو را می خوانم

و من این سکوت را می پرستم

سکوتی که پر از صدای توست...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دوست دارم چقدر ماتم را

بی تو این چشم های زمزم را

کاش بی تو خراب می کردند

بر سرم دردهای عالم را

ای که در زیر پایت می ریزم

هر چه دارم و ندارم را

می سرایم غزل غزل با آه

روزهای که با تو بودم را

بی تو حتی بهشت زیبا نیست

می خرم آتش جهنم را

خلوتم را گواه می گیرم

اشک هایی که ریخت -نم نم - را

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این شعر را برای تو میگویم

در یک غروب تنهء تابستان

در نیمه های این ره شوم آغاز

در کهنه گور این غم بی پایان

 

 

این آخرین ترانه لالائیست

در پای گاهوارهء خواب تو

باشد که بانگ وحشی این فریاد

پیچد در آسمان شباب تو

 

 

بگذار سایهء من سرگردان

از سایهء تو، دور و جدا باشد

روزی به هم رسیم که گر باشد

کس بین ما،نه غیر خدا باشد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هـرجـایِ دنیایی دلم اونجاست

مـن کـعـبـه مـو دورِ تو میسازم

مـن پـشـت کـردم به همه دنیا

 

تـا رو به تـو سـجــاده بــنــدازم

 

هرروز حِسِت تـازه تـر مـیـشــه

 

غرقِ تو میشم بلکـه دریـا شـم

 

بـیـزارم از ایـنـکــه تـمــامِ عـمـر

 

از رویِ عادت ، عاشـقـت باشم

 

گاهی پرستیدن ، عبادت نیست

 

بـا ایـنـکـه سـر رو مـهر میـذاری

 

گــاهـی بـرای دیـدن عـشــقت

 

بــایــد سـر از رو مـهـر بــرداری

 

یک عمر هر دردی به مـن دادی

 

حـس مـیــکـنـم عـینِ نیازم بود

 

جـایـی کـه افـتــادم بـه پای تو

 

زیـبـاتــریـن جـایِ نـمــازم بــود

 

هر جای دنیایی دلم اونجاست

 

مـن کعـبـه مـو دور تو میسازم

 

مـن پـشـت کردم به همه دنیا

 

تـا رو بـه تـو سـجــاده بـنـدازم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پاییز را دوست دارم...

بخاطر غریب و بی صدا آمـدنـش بخاطر رنگ زرد زیبا

 

و دیـوانـه کـنـنـده اش بـخاطر خش خش گـوش نواز

 

برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه

 

اش بخاطر رفتن و رفتن... و خـیـس شـدن زیـر باران

 

هـای پـایـیـزی بـخـاطر بوی مست کننده خاک باران

 

خـورده کـوچـه هـا بـخـاطـر غـروب هـای نــارنجی و

 

دلـگـیـرش بـخـاطـر شـب هـای سرد و طولانی اش

 

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام بخاطر پیاده

 

روی هـای شـبـانـه ام بـخـاطـر بـغـض های سنگین

 

انتظار بخاطر اشـک هـای بـی صدایم بخاطر سالها

 

خاطرات پاییزی ام بخاطر مـعـصـومـیـت کــودکی ام

 

بخاطر نشاط نوجوانی ام بخاطر تنـهایی جـوانـی ام

 

بخاطر اولین نفس هایم بـخـاطـر اولـیـن گـریه هایم

 

بخاطر اولین خنده هایم بخاطر دوباره مـتـولـد شدن

 

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر بخاطر یک سال

 

دورتر شدن از آغاز راه بخاطر یـک سـال نـزدیــک تـر

 

شدن به پایان راه بخاطر غـریـبـانه و بی صدا رفتنش

 

پـایـیـز را دوسـت دارم، بــخـاطـر خـود پـایـیـز و مـن

 

عاشقانه پاییز را دوست دارم...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بـرگرد بـی تـو بـغض فـضـا وا نـمـی شـود

 

یک شاخه یاس عـاطـفـه پـیـدا نمی شود

در صفحه دلم تـو نـوشـتــی صــبـور باش

قـلـبـم غـبــار دارد و مـــعــنــا نمی شود

بی تـو شـکـسـت و پـنـجره رو به آسمان

غـم در حـریـم آبـی دل جــا نــمـی شود

دریــای تـو پـنـاه نــگــاه شـکـسته است

هـر دل کـه مـثـل قلب تو دریا نمی شود

می خواستم بچینم از آن سوی دل گـلی

امـا بــدون تـو کــه گـلــی وا نـمی شـود

دردیـســت انـتـظـار کـه درمـان آن تویـی

ایـن درد تـلـخ بـی تـو مـداوا نمـی شـود

زیـبـاتـریـن گـلـی کـه پسندیده ام تویـی

گـل مـثـل چـشـمهای تو زیبا نمی شـود

بـی تـو شـکـسـتـه شـد غـزل آشناییـم

شـبـنـم گـل نـگـاه مرا باز شسته اسـت

دل در کـنـار یـاد تـو تـنـهـا نـمـی شـــود

گلدان یاس بی تو شکست و غریب شـد

گـلـدان بـدون عـشق شکوفا نمی شـود

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بــاران کــویــر روح مــرا مـی بـرد بــه اوج

امــا دلــم بــدون تــو شــیــدا نمی شود

 

رفتی و بی تـو نـام شـکـفـتـن غریب شد

 

دیـگـر طـلــوع مـهـر هـویـدا نـمـی شـود

 

رویای من همیشه بـه یـاد تـو سـبـز بود

 

رفــتــی و حرفی از غـم رویــا نمی شود

 

رفتی و دل میـان گلستـان غـریـب مـانـد

 

دیـگـر بـهــار مـحـو تـمـاشا نمـی شــود

 

یک قاصدک کنار من آمد کمی نشسـت

 

گفتم که صبح این شب یلدا نمی شـود

 

دل هـای مـنـتظر همه تقدیم چشم تـو

 

امـروز بـی حـضـور تـو فـردا نـمی شـود

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آفــتــاب و آســـمـان ارزانــی چــشـــمان دریاییـــت

میدانســتی رنگ چشمــانت دنیا را برایـم زیبا میکند

 

-مــیدانستی آفریدند مرا عاشــق چشمــانت باشم-

خـیــره شـــدن در چــشـــمـان تـــو ســخـت است

هـمـواره می گـریـزم از خلســه چشــمان مســـتت

چـــون مـــی دانـــم رمــــز آســـمـــان را بــلـــدنــد

حـــالا تـــــو بــرای عــاشــــقــت حـرفـــی بــــــزن

-آب کـــن بـــرف مـــرا بـــا هـــرم نــفــسـهــایــت -

دیگر خــبری از قندیلــهای رنگــی تنهــاییم نیـــست

- مــی بینـــی -

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من از پشت شبهای بی خاطره

من از پشت زندان غم آمدم ...

 

من از آرزوهای دور و دراز

من از خواب چشمان نم آمدم ..

 

تو تعبیر رویای نادیده ای

تو نوری که بر سایه تابیده ای

 

تو یک آسمان بخشش بی طلب

تو بر خاک تردید باریده ای

 

تو یک خانه در کوچه زندگی

تو یک کوچه در شهر آزادگی

تو یک شهر در سرزمین حضور

تو یک راز بودن - به این سادگی...

 

مرا با نگاهت به دریا ببر

مرا تا تماشای فردا ببر

دلم قطره ای بی طپش در سراب

مرا تا تکاپوی دریا ببر

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در چشم های من نگاه تو جا مانده است

زیر یک اتفاق سپید

پشت پس کوچه سبز آشنایی

در شهر دوستت دارم های آبی

بر بال رویاها

و کنار نبض خیس عشق

................

مرا به کجا تبعید کرده ای؟؟؟

شعر نگاهت تا ابد

در چشمهایم سپید می ماند

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سلامی به رنگ تعبیر رویاهای پر از باران

و سلامی به تابش آدینه های بی پایان

سلامی به گریه های عاشقانه در پگاه

و سلامی به چشم های منتظر به راه

سلامی به لبخند زندگی بر لب پنجره ها

و سلامی به حکایت عشق در یاد خاطره ها

سلامی به آرزوهای قلم در قلب من

و سلامی به گلهای نرگس در جان و تن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به ایینه گفتم دلم گرفته شاید بهار را گم کرده ام

به پاییز که نزدیک می شوم بغض می کنم و کمی تردید

انتظار زیادی ندارم شاید این جا دیگر جای من نباشد...

شاید اسمان دلم بوی سفر دارد و ارزوهایم که با قلم نوشته نشده تمام........

انگار رازی دارم که با تو ان را مرور می کنم.....

اگر روزی نباشم چه کسی می بوید گلهای زیبای من؟

قصه های ناگفته ام را چه کسی می خواند؟

وقتی که چکه چکه شده اشکهای دل من

اگر باران ببارد

ایا کسی بیاد می اورد اندوه دل من؟

ایینه امان نداد و سخت گریه اش گرفت

سیب و بهار و عشق ومریم

برای گلهای زیبای دل پر غم

گل خاموش و زیبای شقایق

برای وفادارترین مادر عاشق

نگاه حسرتم را از ایینه می دزدم من راز دلم را به او گفتم.........

ایینه روبرویم به خواب می رود و ارام می شکند.........

عطر رازقی و نرگس و یاس

برای ایینه ی لبریز از احساس

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وای از وقتی که ایینه لب به سخن بگشاید!!!

چه حرفها که نمی زند

به چهره ات خیره می شود

و می گوید تو کیستی

کاش دلت ارام بگیرد

و به شیشه اش سنگ نزنی

ایینه می خواهد تو را به درد برساند!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دلم را می نویسم

سرشار از عطر خاطره ها

خودم را می نویسم

لبریز از نفس نرگس ها

تو را می نویسم

زلال تر از زلال اینه ها

دلم را برای تو می نویسم

دلبسته به قطره های مهر تو

عاشق نرگس های چشم تو

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

انقدر رویاهایم

زود به خواب رفتند

که دیگر عطر هیچ نرگسی

بیدارشان نمی کند

و من

بی هیچ افقی

نگران

نهال سبز کوچکی می شوم

که در خوابهای صورتیم

به قامت خیالش

رنگ احساس زده ام

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فردا که افتاب زیبای بهار سر بزند

شکوفه های سرخ وسفید را می چینم

و به خوابهای صورتیم هدیه میکنم

شاید که ارام ارام زمزمه های دلتنگیم

در ایوان بهار به خواب رود

و سهم من ازقصه عشق

خود عشق شود...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به او بگویید دوستش دارم

حتی اگر کوچه باغ آشنایی را

دیگر با من قدم نزند

به او بگویید دوستش دارم

حتی اگر لحظه های خاطره را

دیگر با من ورق نزند

***

به او بگویید دوستش دارم...

و دوست داشتنم را نقاشی کرده ام

و نگاه دوست داشتنم را

تا اشتیاق غربتش

رنگ عشق زده ام

به او بگویید دوستش دارم...

و صدای دوست داشتنم را

تا حکایت هر چه رفت

نقش خاطره زده ام

به او بگویید دوستش دارم...

تا دلم جز او برای کسی تنگ نشود

و قطره قطره نفسهایم برای او باشد

به او بگویید دوستش دارم...

و دوست دارم از پنجره تنهای دلم

تمام گل سرخ های باغ را

به یاد او عاشق شوم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اشک های من

آسمان را به هر چه قسم بدهی

باز خواب می بیند

از آواز باران دل پنجره ها را شسته است

دیگر شک ندارم

چشمهای رنجیده ی من

از آواز آسمان بیدار می شود

" گاهی می بینم که چشم هایم تب می کند

تبی که ستاره ها را خیس

و باران را لطیف می کند "

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اگر مشت هایم را باز کنی بوی عشق می دهد

عشقی که سبزی نفسهایش شرجی چشمان توست

و از دل این همه آشنایی بالهایی گشوده می شود

تا به تمام اتفاق های سفید سر بزند

و خودش را ببیند......

دلبسته به قصه ای که یکباره سلام داده شد

و ماندگار روزها و سال ها

حال رنگ زندگی سبز سبز

نفسهامان سپید و آرام

پنجره ها باز می شود

رو به شکفتن غنچه آرزوها

تا اشتیاق نگاه خیس ما

و دوستت دارم های همیشه آبی

تا خود دنیا

و تا آخر آخر آغازهای بی پایان

*****

می نویسم قصه عشق تو را

بر بال شاپرکهای آرزو

می گذارم نام زیبای تو را

بر دوستت دارم های بی گفتگو

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من به انتظار آمدنش نشستم.

 

وقتی که دیگرنمی توانست مرا دوست بدارد

من او را دوست داشتم.

 

وقتی که او تمام کرد

من شروع کردم....

وقتی او تمام شد .... من آغاز شدم.

 

و چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است ....

مثل تنها مردن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هنوز باور نمی کنم سهم من از دوست داشتن تو

فقط چشمانی خیس و نگاهی ناتمام است

پشت دیوار انتظار تو

آسمان هم خاکستری شد

برو.....بگذار ساده تر تمام شوم

هنوز باور نمی کنم سهم من از اتفاق تو

فقط خیالی آبی و خوابی بی آرزوست

پشت خاطرات دل تو

خاطرم آتش گرفت از سکوت تو

برو.....بگذار ساده تر خاموش شوم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...