رفتن به مطلب

عشق.


proshat

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 54
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

زیاد خوب نباش...

زیاد دم دست هم نباش ...

 

زیاد که خوب باشی، دل آدم ها را می زنی

آدم ها این روزها ، عجیب به خوبی ...

به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند

 

زیاد که باشی، زیــــــــــادی می شوی.

 

images?q=tbn:ANd9GcTZudbSDizXs0x1hDsXdwtWdndTS7h5Hm5y8xHrior6tauyilaX

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مرد باید

وقتی عشقش عصبانیه , ناراحته , میخواد داد بزنه

وایسه روبروش بگه :

تو چشام نیگا کن , بهت میگم تو چشام نیگا کن

حالا داد بزن , بگو از چی ناراحتی

... ... بعد عشقش داد بزنه , گله کنه , فریاد بکشه , گریه کنه

... حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغله مرد

آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه

همونجا باید بغلش کنه

نذاره تنها باشه

حرف نزنه ها , توضیح نده ها

فقط نذاره احساس کنه تنهاست

مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت ثابت کنه

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بازیــ روزگار میدونیــ چیهـ؟

توچشمــ میذاریــ منــ قایمــ میشمــ

تویکیــ دیگهــ روپیدامیــ کنیــ !!!

ومنــ برایــ همیشهـ گمــ میشمــ....

images?q=tbn:ANd9GcQaqXQL4M_S5uBokb7hceNJ6YI2fOO2rfPLtZvRwbK3RDnK8Am8VQ

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...

ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍﺑﭙﺮﺳﻨﺪ

ﻭﻟﯽ ....

ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯿﺴﺖ

ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ

ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ :

ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 3 هفته بعد...

http://naghmehsara.ir/wp-content/uploads/2012/09/Naghmehsara.ir54fasa.jpg

 

چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ،

نه یک بوســـه

نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی

اصطکــاک سایه هایمـــان …

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 3 هفته بعد...
  • 1 ماه بعد...

عشق یعنی ‎

چه باشی چه نباشی‎

هرصبح چشمانم را به روی چشمانت بازکنم

هرروز دستانم را با لمس دستانت گرم

وهرشب نفسم را به نفست بندکنم‎

عشق یعنی ‎

درانتظاردیدنت ثانیه هارا بشمارم ‎

با یادت زندگی کنم‎

وروزی که بیایی‎

طپشهای قلبت تنها آرامش این قلب بیقرارشود‎

عشق یعنی‎

لذت ببری ازانتظارجان کاهی که هرلحظه دیوانه ات می کند

بـــــــــ*اران

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کاش می شد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش می شد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش لبخندها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب ونان نداشت

کاش می شد ناز را دزدید و برد

بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه می شد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری می شدم

درتب آواز جاری می شدم

آی مردم من غریبستانی ام

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پروازهاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

خدایا تورا غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم

وتورا بخشنده پنداشتم و گناه کار شدم

تورا وفادار دیدم و هرجا که رفتم بازگشتم

تورا گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟؟

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

http://upcity.ir/images2/68811341531148905443.jpg

 

حرفش را ساده گفت :

من لایق تو نیستم اما . . .

نمیدانم خواست لیاقتم را به من یاد آوری کند

یا خیانت خودش را توجیح ؟!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 2 هفته بعد...

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.


×
×
  • اضافه کردن...