ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 عشق یعنی دو کبوتر پرواز عشق یعنی دو قناری آواز عشق یعنی من و یک دنیا حرف عشق یعنی تو و یک عالم راز عشق یعنی من و صد زاری چشم عشق یعنی تو و یک مژگان ناز عشق یعنی دو غزل تنهایی مثنوی های پر از سوز و گداز عشق یعنی دو نگه یک برخورد عالمی حرف ولی در ایجاز عشق یعنی سخن دل گفتن به اشارت به کنایت به مجاز عشق یعنی تو مرا می رانی من به صد حوصله می آیم باز بی تو من کهنگی یک پایان با تو من تازگی صد آغاز لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 امواج سینه ی تو به من یاد داده است دریا بدون موج که دریا نمی شود دریای بیقرار ، تو اسطوره نیستی اسطوره با مبالغه افسانه می شود جایی که عقل مانع پرواز آدمی ست عاقل تر آن کسی ست که دیوانه می شود پروانه از شراره ی آتش به هیچ وجه “پروا” نکرده است که پروانه می شود من با تو سوختم که بدانم چه می کشی “احساس سوختن به تماشا نمی شود” لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 چه شب ها که در کارگاهِ خیال ز الماس و مرمر بتی ساختم به امید وصل فرشته وشی بسا مَرکب آرزو تاختم سرانجام صید من آمد به چنگ ز پیروزمندی سرافراختم به کام دلم دلبری یافتم ولیکن به یک لحظه ننواختم تو بودی دلارام گمگشته ام که یکدم به مهرت نپرداختم ز بخت بدم چشم جان کور بود تو الماس بودی و نشناختم ز چنگم ربودند دزدان تو را در آتش چه شب ها که بگداختم ندامت شرر زد به جانم که من تو را برده بودم ولی باختم !!! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست نسیم رقص گل آویز گل فشانش نیست دلم به گریه خونین ابر میسوزد که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست چنین بهشت کلاغان و بلبلان خاموش بهار نیست به باغی که باغبانش نیست چه دل گرفته هوایی ، چه پا فشرده شبی ! که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست کبوتری که در این آسمان گشاید بال دگر امید رسیدن به آشیانش نیست ستاره نیز به تنهاییش گمان نبرد کسی که همنفسش هست و همزبانش نیست جهان به جان من آنگونه سرد مهری کرد که در بهار و خزان کار با جهانش نیست ز یک ترانه به خود رنگ جاودان نزند دلی که چون دل من رنج جاودانش نیست لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 بگذار که از درد تو بیمار بمیرم از آتش دل سوزم و تبدار بمیرم بر گردنم آن زلف سیه حلقه کن ای سرو در پای تو خواهم به سر دار بمیرم بگذر نفسی از بر بالینم و بگذار از تاب و تب لحظه ی دیدار بمیرم چون سایه ات ای گل ز سرم رفت عجب نیست از جور خس و سرزنش خار بمیرم سهل است ز تیر نگهت مردنم اما ترسم نزنی بر دل و دشوار بمیرم مستم کن از آن لعل می آلوده که حیف است می باشد و من پیش تو هشیار بمیرم تا چند ز بی مهریت ای مادر ایام یک بار شوم زاده و صد بار بمیرم اغیار پی زندگی از مرگ گریزان من زنده که در رهگذر یار بمیرم ای پرده نشین پرده ز رخ بفکن و برخیز مگذار که در پرده ی پندار بمیرم گر دیدن رخسار تو ای ماه گناه است بگذار نگه کرده گنهکار بمیرم تا چند صبا در پی عمرم بدوانی بگذر ز من خسته و بگذار بمیرم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شبها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم : تو را دوست دارم نه خطی ، نه خالی نه خواب و خیالی من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم : تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم آواز با ما تو را دوست دارم ، تو را دوست دارم . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 کاش میشد بار دیگر سرنوشت از سر نوشت کاش میشد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش میشد از قلمهایی که بر عالم رواست با محبت ، با وفا ، با مهربانیها نوشت کاش میشد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 چطور دلت اومد بری بعده هزارتا خاطره تاوان چیرو من میدم اینجا کناره پنجره ؟ چطور دلت میاد با من اینجوری بی مهری کنی شاید همین الان تو هم داری به من فکر میکنی چطور دلت اومد که من اینجوری تنها بمونم ؟ رفتی سراغ زندگیت نگفتی شاید نتونم دلم سبک نشد ازت ، دلم هنوز میخواد بیای حتی با اینکه میدونم شاید دیگه منو نخوای … لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 همیشه بُرده خواه تو ، همیشه مات ، خواه من بچین دوباره می زنیم ، سفید تو ، سیاه من ستاره های مهره و مربعات روز و شب نشسته ام دوباره رو به روی قرص ماه ، من پیاده را دو خانه تو و من یکی ، نه بیشتر همیشه کل راه تو ، همیشه نصف راه ، من تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ تو نگاه و دست بر پیاده باز هم نگاه ، من یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من دوباره رو سفید تو ، دوباره رو سیاه ، من دوباره شادِ لذتِ نبردِ تن به تن ، تو دوباره شرمسار ارتکاب این گناه ، من تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه ، من لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 از باغ میبرند چراغانیت کنند تا کاج جشن های زمستانیت کنند پوشانده صبح تو را ابر تار تنها به این بهانه که بارانیت کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند اینبار میبرند که زندانیت کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانیت کند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ایست که قربانیت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی هرکس آزار من زار پسندید ولی نپسندید دل زار من آزار کسی آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هرکه چون ماه برافروخت شب تار کسی سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من هرکه با قیمت جان بود خریدار کسی سود بازار محبت همه آه سرد است تا نکوشید پس گرمی بازار کسی غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید کس مبادا چو منِ زار گرفتار کسی آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی لطف حق یار کسی باد که در دوره ما نشود یار کسی تا نشود بار کسی گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل شکر ایزد که نبودیم به پا ، خار کسی شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل می زند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود اول اگر چه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود وای از غرور تازه به دوران رسیده ای وقتی میان طایفه ای پست می رود هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود اینجا یکی برای خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست تیریست بی نشانه که از شصت می رود بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند اما مسیر جاده به بن بست می رود … لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 8، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 همچو نی مینالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ ناپیدای دل همچو موجم ، یک نفس آرام نیست بس که طوفان زا بود دریای دل دل اگر از غم گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه ایم نامور شد هرکه شد رسوای دل لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
بنفشه صبح ارسال شده در آبان 8، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی راتو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
بنفشه صبح ارسال شده در آبان 8، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ، در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ، همیشه دلتنگ توام ... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
بنفشه صبح ارسال شده در آبان 8، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 يادته زير گنبد كبود تو بودي و كلي آدماي حسود؟ تقصير همون حسوداست كه حالا هستي ما شده يكي بود يكي نبود... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
بنفشه صبح ارسال شده در آبان 8، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 8، 2013 سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای منکه بغض آشنای ابر گریه می خواهدب هاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 ترسم که تو هم یار وفادار نباشی عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم تو از دل من هیچ خبردار نباشی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 بی پنجره ای غریبه ای در وهمی عشق است اگر از آن نداری سهمی فهمیدن عشق عاشقی می خواهد یک بزرگ می شوی و می فهمی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 کاش می شد در سایه ی مژگانت لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 نازنین بدون تو دنیا رو باور ندارم با تو از رمز طلسم قصه ها سر در می آرم لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزست شب می ترسه از خودش وقتی می گم دوستت دارم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد ! تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی نه با آرزوی من … لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 من مست غم عشقم با خنده خمارم کن صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 حافظه ام همه چیز را براحتی فراموش می کند خسته شدم از بس ساییدمش و تو هر بار نمایان تر شدی ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ALI ارسال شده در آبان 11، 2013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 11، 2013 نفرین به عشق و عاشقی نفرین به بخت و سرنوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.