رفتن به مطلب

دل نوشته های تنهایی


ALI

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 743
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

کاش بودی . . .

وقتـی بغض مـی کردم . . .

فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . . .

ببینم چشمـــــاتو . . .

منـــــو نگاه کـن . . .

اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!

فقط همـیــن ...!!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کنار برکه دلم نشستم و نیامدی

دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی

سوال کردم از خدا نشان خانهء تو را

سکوت کرد و در سکوت شکستم و نیامدی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم ؟!

به عشق قبلي يک مرد پشت پا بزنم ؟

اجازه هست که عاشق شوم ، که روحم را

ميان دست عرق کرده ي تو تا بزنم ؟

 

 

 

 

http://aloneboy.com/kart%20postal/shekast%20_%20AloneBoy.com.jpg

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دورت بگردم آخه چرا؟ بازم چشات مي باره وقتي که نيستي پيشم ، مرگو يادم مي آره

توکه نخواستي حتي يه بار منو ببيني

يه بار نشد وجودم دست منو بگيري

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مرد از زن خیلی تنهاتره!

مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد دستشو باز کنه

و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد!

مرد موهاش بلند نیست که توی بیکسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همه دنیا!

مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی بشه!

مرد حتی درداشو اشک که نه،یه اخم خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش!

یه وقتایی،یه جاهایی،به یه کسایی باید گفت:

" میم....مثلِ مرد "

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

http://www.jahaniha.com/wp-content/uploads/2013/06/fun278_www.jahaniha.com_.jpg

عادت کرده ام

کوتاه بنویسم

کوتاه بخونم

کوتاه حرف بزنم

کوتاه نفس بکشم

تازگی ها

دارم عادت می کنم

کوتاه زندگی می کنم

یا شاید

کوتاه بمیرم

نمی دانم

فقط عادت …

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود

تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود

تنگ بلوری دلت درست مثل دل من

کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود

وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی

توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود

چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم

که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟

تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید

راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود

دیگه نه از تو خبری بود ،* نه از آرزوهات

قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود

یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و

اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود

تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی

عاشقیمون یه بازی شاید ،* یه الک دولک بود

نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی

کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود

قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت

کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود…………….

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو نیستی وخورشید

غمگین تراز همیشه غروب خواهد کرد

ومن دلتنگ ترازفردا

به تو فکرمیکنم

چقدردوست داشتنی بودی

وقتی چهره رنجور وچشمان مهربانت

درنگاهم خیره میشد

اکنون که بازوان خاک

پیکرت رادرآغوش گرفته است

کلمه های سیاه پوش شعرم

برایت مرثیه های دلتنگی سروده اند

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به پشت درب باورت، مسافری نشسته است

مسافری که از خودش، برای تو کشیده دست

 

بدون آب پشت سر، به سوی قلبت آمده

مسافری که بغض او، غرور لحظه را شکست

ذغال سرخ انتظار، و بوی قلب سوخته

دری به غصه کرده باز، کسی که درب خنده بست

بدون کوله و غذا، شبی که زوزه می کشد

سکوت ضجه می زند، دقیقه ها ،همان که هست

دری که بسته تا ابد، غمی عمیق می شود

سکوت و بغض می جود، به روی سفره ی شکست مسافر از تو پر کشید به سوی روزمرّگی

سیاه زندگی به تن ، به مرگ آرزو نشست

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هر که آید گوید:

گریه کن، تسکین است

گریه آرام دل غمگین است

 

چند سالی است که من می گریم

در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست

چند دریا

بین ما فاصله است

من و آرام دل غمگینم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را

 

بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم

فـرمـول وار ؛

مـرتـب و بـی نـقـص …

و تــو

بـا یـک اشـاره

هـمـه چـیـز را

در هـم می ریــزی … در شرح حال گل

بنویسید خار را

بر هم زنید : خوب و بد روزگار را .

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کبوتر شد و رفت

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است…

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مگذار گذاشت در دلت گم بشود

مجذوب طلسم سیب و گندم بشود

مگذار که زندگی به این شیرینی

قربانی یک سوء تفاهم بشود

مجنون گر ز آتش لیلی سرخ است

یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است

شرح دل ما حیف است که پنهان باشد

این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است…

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گر چشمان تو جز در پی زیبایی نیست

دل بکن آیینه اینقدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا

دو برابر شدن غصه آدم ها نیست؟

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست

حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت هر خواستنی عین توانایی نیست.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

مثل او که در کنار ساحل دریا نشسته

به امواج دریا دل بسته

من هم نشسته ام در کنار ساحل قلب تو

و دل بستم به تو

دل بستم به امواج خروشان عشق تو

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را

نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را

بگذار در حال خودم باشم

به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم

پس بگذار با تنهایی تنها باشم

در خلوت خویش با غمها باشم

نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.


×
×
  • اضافه کردن...