رفتن به مطلب

چی شد ؟! صدا قط شد!!


Hojjat

ارسال های توصیه شده

کاش تو روم یه کم حس خجالت داشتی و

از اولش باهام صداقت داشتی

 

چی شد تا حرف صداقت شد

یهو صدات قطع شد

تو با من گرم بودی

دستات چرا سرد شد

 

چند وقتیه که خدا رو شکر بهترم

ولی بازم نمیشه از تو بگذرم

هنوزم قفلم روت

هر چند که حضورت همه جا فقط باعث افتم بود

 

خدا میدونه که کجا الان پلاسی و

ممکنه با هر ادمی هر ان بلاسی

 

ولی من چی یه خونه نشینم

که ممکنه ساکت مدت ها یه گوشه بشینم

 

چرا؟

چون هنوز دستم تو شوک کارت

ولی خب تو خدا رو شکر که حالت خوبه

 

بگو کنارش مستی یا خوابی

لباس چی براش پوشیدی رسمی یا عادی

 

بزار همه چی رو من رو راست بگم بت

تو یه تیمی میخوای که بهم پاس بدنت

 

اینم بدون که دیگه برام مهم نیستی و حالا برو ب هر ک

که میخوای لاس بزنه

 

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

 

دیگه برو چون نمیخوام دیگه اصلا نشم

تو رو نباید حتی از اولشم به تو دل می باختم

چون دوست نداشتم

به دست تو یا کسای دیگه مسخره شم

 

تو غرق خوشی و من از سر شب مستم

اصلا خوابم نمیبره از سر شب

 

اینقده قرص و دری وری با هم میخورم

که شاید استرسام کمتر بشن

تو خودم با یارو دیدمت

به حرفات شک کنم یا بو پیرهنت

 

که غرق عطر مردونست

حیف که خوردم از تو من رو دست

پس برو گمشو تف به ذاتت

اینا همه کمبود عقده هاته

 

جا زدی خوبیامو با بدی

جواب دادی میمردی به همه پا ندی

 

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

 

 

هنوزم اخلاقای بدتو باز داریشون

کثافت کاراتو میکنی ماست مالیشون

این یارو کیه که همش بهت زنگ میزنه

نکنه رابطه کاری داری باز با ایشون

 

خدایی بگو یعنی اینقد خجالت داشت

حالا دوست پسرت یه تایمی کسالت داشت

 

مگه چیکار کرده بود که این مدلی

این کارو کردی تو کثافت باش

 

من هنوز همون ادمم

هنوزم تقصم

واسه هر چیز الکیم بغضم

نمیترکه تو بودی دلیل افتم

پس دیگه از ما بکش بیرون لطفا

 

چون دیگه همه جوره تو رو تست کردم

تو این شرایطم نبودتو حس کردم

 

بگو بینم خب تو الان کجایی که

از غم نبودت یه گوشه کز کردم

 

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

برو که هیچی بین ما نی اصلا

زندگیم با تو پاشید از هم

من به نبود تو راضی هستم

چون تو رفتی و گزاشتی خالی دستم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

افسوس که این روزها دیگر توان گریه کردن هم در من نیست

 

یار همیشگی و دوست لحظات دلتنگیم دیگر مرا دوست ندارد

 

اشک هایم نشان دلتنگی و افسوس هایم بود

 

چشم هایم روزگاریست خشک شده اند و انگار دل همیشه

 

غمگین هم به ان یاری نداد

 

گریه هایم را دوست داشتم !

 

افسوس ، افسوس و .....

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

افسوس يا حسرت يا عشق بي پايان؟

من با تو ، يا بي تو؟

با اين همه پرسش

اين روزهاي من

پر مانده از ابهام

لبريز هر اوهام

فردا ولي شايد

با ياد امروزم

باشم بسي خندان...

يا گريان....

يا درد بي پايان.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این مرگ تدریجی

 

.......

همنیشین گل شدم دیدم که خارم سال ها

تازه فهمیدم که غمخواری ندارم سال ها

 

می روم چون ابر سرگردان به روی کوه و دشت

می روم تنها شوم شاید ببارم سال ها

 

کو زمین بایری تا مرهم دردم شود

من که از داغ دل خود، سوگوارم سال ها

 

بعد از این حتی اگر کوه یخی پیدا کنم

سر به روی شانه هایش می گذارم سال ها

 

خسته ام ، این مرگ تدریجی امانم را برید

می شمارم روزهای آخرم را سال ها

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

واژه هایی که به تعبیر قلم محتاجند

عشق را هدیه به این قافیه ها می دادند

از سکوت در و دیوار غزل می بارید

کوچه ها نیز به شعر تو بها می دادند

سهم تنهایی من طعم لبت را می خواست

واژه ها سهم مرا کاش جدا می دادند

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تو را دوست می دارم٬نمی دانم چرا٬

شاید این طبیعت ساده و بی آلایش من٬

حد و مرزی برای دوست داشتن نمی شناسد.

ولی سخت در این مکتوب فرو نشسته ام

چه کسی مرا دوست می دارد؟

ای فرشته نازل شده بر چشمانم٬

ای شقایق زندگی ام٬

ای تنها ستاره آسمان قلبم٬

ای زیباترین زیباییهای محبت٬

ای بهانه شبهایم٬

ای تنها نیاز زنده بودنم٬

ای آغاز روز بودنم٬

ای نیمه ژنهان من٬

و تو ای معشوقه من٬

تو را با تمام وجود
٬

دوست دارم و

می پرستم.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

صبح روزی پشت در می آید و من نیستم

قصه دنیا به سر می آید و من نیستم

یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می كند

كاری از من بلكه بر می آید و من نیستم

بعد ها اطراف جای شب نشینی هایمان

بوی یک سیگار زر می آید و من نیستم

خواب و بیداری ، خدایا بازهم در می زنند

نامه هایم از سفر می آید و من نیستم

در خیابان ، در اتاقم ، روی كاغذ ، پشت میز

شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم

بعد ها وقتی كه تنها خاطراتم مانده است

عشق روزی پشت در می آید و من نیستم

هرچه من تا نبش كوچه می دویدم او نبود

روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

احساس کردم ...

نخستین بار زیرقطره های باران ...

درپهنای دل غمناک آسمان ...

ودرآن هوای سوزناک

در کنار برگ های زردوباران خورده ی درختان

با تمام یاس و ناامیدی ام

تورا احساس کردم...

ا
حساس کردم با آغوش گرم وآرامت

وبا بوسه های آتشین و پرمهرت

و نفس های عطرآگین و وسوسه انگیزت...

احساس کردم...

عشق
را...

بودن را...

و...

معنای تلخ زندگی را...!!

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اي تو مثل قصه با من همسفر تا مرز رويا

 

اين منم تنهاي تنها خسته از تكرار شب ها

 

طرح مات انتظارم ، چشم من فانوس راهه

 

جاده ام با امتدادش مثل بخت من سياهه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چه قدر مثل شبح مثل شب سیاه بمانم

چه قدر خسته در این برزخ گناه بمانم

چه قدر دلخوشی ام پشت انتظار بپوسد

چه قدر در قفس تنگ اشتباه بمانم

چه قدر خنده بکارم برای روز مبادا

چه قدر منتظر برق یک نگاه بمانم

چه قدر در نفسم صفحه صفحه شعر بمیرد

چه قدر مثل مسافر سر دو راه بمانم

برادران بروید و دعا کنید برایم

که سرنوشت من این شد درون چاه بمانم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

چند ورق کاغذ سیاه

و باز شکست بغض بی صدای من

شروع قصه چشم های بارانی من

و دست های همیشه خسته من

 

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص خاطرات رؤیایی من

در اوج آسمان تنهایی من

و در فراز آن ، هر شب سیاه

پُر است از سکوت سرد و بی ستاره من

 

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص پوچ و خیالی قاصدک خیال

و شکفتن همه آرزوهای محال

 

چند ورق کاغذ سیاه

تمام دلخوشی سرد و بی صدای یک خیال

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

سوختن قصه شمع است ولی قسمت ماست

شاید این قصه تنهایی ما کار خداست

 

انقدر سوخته ام با همه بی تقصیری

که جهنم نگذارد به تنم تاثیری

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

تنهایییعنی هر روز توی چشمای خودت جای خالی انعکاس چهره ی کسی که دوست داری رو ببینی

 

- تنهایی یعنی این که کسی رو نداشته باشی، که منتظرت باشه کسی که به خاطرش بخوای پیشرفت کنی، تنهایی یعنی این، یعنی تو چش باشی و هیچوقت دیده نشی!

 

- تنهایی یعنی هزاران سه نقطه ای که در حضورت می گذارم و هیچ کدامش را نمی دانی...!!

 

- تنهایی یعنی یه آدم با یه عالمه سوال بی جواب. یعنی یه دنیا حرف، یعنی چشم انتظاری...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

فریاد زدم پشت کدام چینه پنهانی

غوک تک مضراب مرداب تنهایی

گفت چینه ها ریخته

نیست جای پنهان شدن باقی

فریاد زدم همراه سفر می شوی یا که می مانی....

هر چه ایستادم نیامد صدایی

صبح روز بعد کلاغ های خبرچین خواندند:

خودکشی کرد تنهایی،خودکشی کرد تنهایی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کمکم کن ای خدا

ای مانده بی کس و تنها

تنهاتر از تمامی تن ها

حتی میان شهر غم گرفته تنهایی

رو کن به عشق

و یاس را به فراموشی بسپار

این را بدان که خدا آن تنها

تن های تنهای عاشق را

تنها نخواهد گذاشت

حتی برای یک لحظه زیرا آن حقیقت روشن خود

تنهاترین وجودِ وجود است.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

جز نداشتنت نخواستنت راندنت باختنت رفتنت نماندنت ديگه مشكلي ندارم.باز هم برايت مي نويسم كه هر ستاره شبيست كه از تو دورم آسمان چه پر ستارس....

 

قدر بدان كه نعمت ستاره بودن تقدسي دلپذير دارد ستاره ي من....

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینجا سرزمین واژگان "واژگون" است.

 

اینجا گنج "جنگ" میشود.درمان"نامرد" و قهقهه "هق هق" است

 

و اما

 

دزد همان"دزد" است و درد همان"درد"...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اینجـــــا , با فاصـــــله ی هــــــزارسال نــوری !!

فقط از تــــو نوشتن آرامم می کند ...

ببین !

از پشت تمام پنجـــــرهها

فقط آســـــمان تــــــو پیـــــــدا ست !

با مـــــاه نقــــره فام،

با دنیـــا دنیـــا ســـــتاره ....

با آفتابی به شـــعاع تمام آســـمان ،

مـــــژده می دهد که نمی پوســم ،

که گـــم نمی شوم ...

بین واژهها ی دلتنــــــگ و پریشــــــان

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در دلم آرزوی آمدنت می میرد

و میان من و تو فاصله جا میگیرد

من در این دشت جنون تنهایم

 

من از این فاصله ها بیزارم

و در این گستره فاصله ها می میرم

من میان شب و روز

در تن خشک زمین

من میان صحرا

همه جا یکه و تنها

خسته از جور زمان

با تنی خورده به جان زخمی چند

میزنم بانگ که وااااااای

هستی ام رفته به باد

ضجه ام را که شنید؟

جای دل تنگ تر از مشت من است

نفسم می گیرد

می گشایم نفسی پنجره را

تا تمامیت تن خود را به هوا بسپارم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

میروم پشت سرم چشم تو وا می ماند

یاد این قصه فقط در دل ما می ماند

شعر این کودک دلگیر در این شهر غریب

همچو گیسوی تو در باد رها می ماند

اگر این بغض امانم بدهد می گویم

پشت این بغض گلوگیر چه ها می ماند...

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بي تو اكسيژن دردم … و نفس مي خوردم !

سيب خواهش شده ام ، كرم هوس مي خوردم !

 

پشت اين ساعت بي عقربه ، اين ساعت شن

بي تو هر ثانيه طوفان طبس مي خوردم !!

 

گفته بودم كه قناري نشوم حس بديست !

گفته بودم كه بمان ، بعد قفس مي خوردم !

 

يك نفر جاي من اما علفي هرز كشيد –

پشت پرچين حسد – تيغ هرس مي خوردم !!

 

بين چشمان تو تا چشم خودم پل زده ام

جاي خالي دو خرمايي گس مي خوردم !

 

كاروان ! بار من افتاد !! خدا را مددي !

خوب من ! زود بيا ! بانگ جرس مي خوردم !

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

آسمان ديده ام ابري شده

شانه اي کو؟ تا بگريم زار زار

رعد و برق بي پناهي مي زند

روي تکرار سکوتي مرگبار

اين روز ها آن قدر تنها هستم

که تنهايي، دلواپسم شده!

لبخند مي زنم تا قدري آرام گيرد؛

بيچاره طاقتش کم شده!!!

وقتي دل سپردگي ام را

با نيش خندي مهمان کردي

با خود گفتم:

"خواهم ماند,خواهم زيست به احترام دلم...!"

شب

اي شب

اي شب ظلمت گرفته در آغوش

دلم گرفت از اين غارهاي بي منفذ

به آفتاب بگو نيزه هاي نورش کو؟

به آفتاب بگو لاله بي تو پر پر شد

چراغ باغ فرومرد

پس غرورش کو؟

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من بي تو نا تمام..

از اولِ قصه پيدا بود..!

که زيرِ سطرهاي شکنجه ات..!

ميانِ گُرز غزلهايت!

و کنارِ ستون هاي سر به آسِمان کشيده ي نگاهَت**..

لِه مي شوم!

و تو..

نا تمامَم مي گذاري..

در انتظار نقطه ي پايان

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

دور است

دور دور

فریادهای کو

تا او نمیرسند

فریادهای کو

در بعد های فاصله سرگشته می شوند

دور است

دور دور

پشت هزار تو

پشت هزار پرده به طول هزار سال

خورشید من

از من

دور است

دور دور

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

بایگانی شده

این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.

×
×
  • اضافه کردن...