Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 من اگر نقاش بودم...مزرعه ای می کشیدم پر از گندم زارهایی که...هنوز سخاوت پاییز آن ها را زرد نگه داشته است...که شاید روزی...دوباره در آسمان این دشت پهناور...خورشیدش بی دریغ بتابد...تا من و برکه به تماشای رقص باد بنشینیم...همان جایی که دانه های گندم کنار اطلسیه ماه نشسته اند...همراه با بارش باران ... صدای رعد و برق...و جاده ای به پهنای فرشی طلایی رنگ به روی خاک...کنار شاخه ی گندمی که همچون دستی به سوی آسمان...بی پروا به زندگی ادامه می دهد... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم منو بخشیدی و من چشمامو بستم تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 زندگی مثل یه بازیه همون مامان بازی بچگی ولی با این تفاوت که همه چی واقعیه کسی توی این بازی موفق میشه که تقلب نکنه مثل بچگی هامون که وقتی میدیدم طرف داره تقلب میکنه توی بازی راهش نمیدادیم شاید بشه توی بازی زندگی با تقلب برنده شد ولی این برنده شدن لحظه ای و کوتاه مدته و وااااااااای به موقعیکه دستمون رو بشه دیگه کسی توی این بازی راهمون نمیده لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 دگر در قلب تو جایی ندارم / برای آمدن پایی ندارم تو تنها آرزویم را گرفتی / دگر از تو تمنایی ندارم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 آدمک خسته و تنها کنار پنجره ی روزگار نشسته بود . چشم های بارانی اش را به شکاف آسمان بخیه می زد . در دلش غوغایی بود ، التهابی بی پایان . سردی روزگار تمام وجودش را به لرزه در آورده بود . بی صدا در دل فریاد می زد . از روزگار شکوه و شکایت به لب داشت . آدمک آرزو کرد دریا شود امّا قحطی فرا رسید ، آدمک آرزو کرد ابر شود و بر بیشه ها ببارد امّا کسی برای باریدنش دعا نکرد ، آدمک آرزو کرد آتش شود و سرما را بر کند امّا بر پیکرش آب روا داشتند ، آدمک آرزو کرد پرنده ای سبک بال شود و امّا سنگ های روزگار بال هایش را شکستند ، آدمک آرزو کرد آفتاب شود و بتابد امّا همه نقاب به صورت زدند ، آدمک آرزو کرد خداوند او را از یاد نبرد ... از میان این همه آرزو ، سهم دل آدمک آرزوی آخر شد . پس به سردی روزگار خندید ... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 از دوریت چه دارم غیر از دلی شکسته ، چشمی همیشه ابری ، پایی همیشه بسته. لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 با اشکی که از دوریت بر چهره دارم / تو را تا صبح محشر دوست دارم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 خدايا ببخش اگر با دیدن ستاره ها و باران عاشق نشدم و سبد سبد ستاره نچیدم. ببخش اگر لا به لای صفحه های زمستانی تقویم زندگی ام گم شدم و به بهار نرسیدم خدایا ببخش اگر همیشه روی بوم زندگی با رنگهای سیاه وخاکستری نقاشی کشیدم.ببخش اگر در آفتابی ترین روزهای عمرم خورشید را نادیده گرفتم و روی تمامی خاطرات قشنگم خط قرمز کشیدم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 پیوند عشق حقیقی ، حتی با مرگ هم گسیخته نمیشود چه برسد با دوری ! لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری / ولی انگاه همین جا و همین دور و بری ماه می تابد و انگار تویی می خندی / باد می آید و انگار تویی می گذری لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 میدونم که دلت مثل آیینه صافه / این فاصله هاست که بی انصافه . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 آه ، تنهایی ما غمگین است / درد دوری به دلم سنگین است یاد ایام گذشته به دلم / زنده بادا که چقدر رنگین است . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا بین آدمهایی که سرد و غریبند ، تک و تنها به تو می اندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 منتظر دیدار تو هستم، سهل است بگویم که گرفتار تو هستم، من در پی این حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از منی و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 می گویند ساده ام میگویند تو مرا با یک جمله یک لبخند، به بازی میگیری میگویند ترفندهایت، شیطنت هایت و دروغ هایت را نمی فهمم ... ... ... ... ... ... ... میگویند سادهام اما تو این را باور نکن من فقط دوستت دارم ، همین و آنها این را نمیفهمند..... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 خوشبختي ام را گم گرده ام توی کوله پشتی دوران ۱۸ سالگی لای کتابهای نخوانده دبیرستان کنار باجه تلفنی که مهربانتر از هر همراه اول و آخری بود و تمام کسانش در دسترس ... ... ... و شاید پشت نگاه تو که یادم نیست در کدام اصلی یا فرعی گمت کردم اصلا چه فرقی میکند !!؟ بازی کسل کننده ایست خوشبختي میخواهم از اینجا تا ... تمام زندگیم را آدامس بجوم و گاهی پوزخند به هر آنچه که شما خوشبختي می نامیدش... http://s2.picofile.com/file/7157036127/c62xjdymanid72b9yb7e.jpg لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
Hojjat ارسال شده در مرداد 5، 2014 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در مرداد 5، 2014 من زخمهای بی نظیری به تن دارم، اما تو مهربان تَرینشان بودی …! عمیقترینشان، عزیزترینشان … بعد از تو آدمها تنها ، خَراشهای کوچکی بودند بر پوستم که هیچ کدامشان، به پای تو نرسیدند … به قلبم نرسیدند ... http://s2.picofile.com/file/7156515913/1314821016_tumblr_lokl57zyee1qjwuyro1_500_large.jpg لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
proshat ارسال شده در بهمن 6، 2014 اشتراک گذاری ارسال شده در بهمن 6، 2014 http://jokland.ir/upload/2sms/picture/posts/gh-4.jpg هنوز منتظرم... وسط یک شب بارانی... که از شدت تب عرق کرده ام... بیدارم کنی و بگویی... چیزی نیست خواب دیدی... لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.