BARAN77 ارسال شده در آبان 7، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در آبان 7، 2013 [h=2]من صبورم اما ... [/h] من صبورم اما ... به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را ، به غم غربت چشمان خود می بندم من صبورم اما ... چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم من صبورم اما ... بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند می ترسم من صبورم اما ... آه ... این بغض گران صبر چه میداند چیست لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
negar ارسال شده در دی 30، 2013 اشتراک گذاری ارسال شده در دی 30، 2013 نی قصه*ی آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت عمری ز پی مراد ضایع دارم وز دور فلک چیست که نافع دارم با هر که بگفتم که تو را دوست شدم شد دشمن من وه که چه طالع دارم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر More sharing options...
ارسال های توصیه شده
بایگانی شده
این موضوع بایگانی و قفل شده و دیگر امکان ارسال پاسخ نیست.